کد خبر: ۵۰۱۹
۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۸

آصف‌الدوله در جست‌وجوی مزار گم‌شده فردوسی

آصف‌الدوله می‌نویسد که جای قبر را معین کرده، یک سنگ هم برای نصب روی قبر، نذر و حتی یک ملک دارای درآمد را وقف آن می‌کند.

همه ما ماجرای زندگی فردوسی پس از پایان سرایش شاهنامه را خوانده یا دست‌وپاشکسته شنیده‌ایم. خلاصه‌اش می‌شود اینکه حکیم ابوالقاسم به دربار محمود غزنوی می‌رود و حاصل سی سال خون دل خوردن و مروارید کلمات به رشته نظم درآوردن را تقدیم شاه ترک‌تبار می‌کند، ولی، چون کلامش فارسی است، ارج ایرانیان در آن نهفته و با مدح محمود آغاز نشده است، به سردی از درگاه شاه رانده می‌شود و سرانجام در تنگدستی، ترک دنیا می‌گوید.

کاش آن ماجرا همان‌جا تمام می‌شد، اما راستش را بخواهید، فردوسی و بعد‌ها آرامگاهش نه‌تنها در عصر خودش که تا قرن‌ها پس از آن هم ناشناخته ماند و بی‌مهری‌های فراوان دید.


ویرانه توس به روایت فریزر

این حقیقت را می‌شود به‌راحتی در توصیف وضعیت مزار او که در سفرنامه‌ها آمده است، مشاهده کرد؛ برای نمونه «بیلی فریزر انگلیسی»، مأمور کمپانی هند شرقی که در زمان فتحعلی‌شاه قاجار به مشهد آمده بود، آرامگاه شاعر توس را قبری با گنبدی کوچک، وسط خرابه‌ها، توصیف می‌کند.

نیم‌قرن بعد از فریزر، «لرد کرزن» گزارشی بسیار غمگینانه‌تر ارائه می‌دهد. او می‌نویسد که حتی نتوانسته است محدوده قبر فردوسی را (براساس آنچه جهانگردان پیش از او نوشته‌اند) پیدا کند؛ زیرا سراسر آن دشت مزرعه گندم بوده است و بس.


ماموریت آصف الدوله در مشهد

اما جالب است بدانید در این میانه، ناصرالدین‌شاه قاجار که خبر عیاشی‌هایش بیش از هر خبر دیگری در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود و البته دروغ هم نیست، در زمان تاجداری به‌دلیل شعردوستی و طبع شاعری‌اش، عبدالوهاب آصف‌الدوله شیرازی (نصیرالدوله هم لقب داشته است)، والی خراسان، را مأمور می‌کند تا قبر فردوسی که در آن ایام به‌خاطر ویرانی از نظر‌ها پنهان شده بود را پیدا کند و در تعمیرش بکوشد.

به استناد مکتوبات تاریخی، آصف‌الدوله اطاعت امر کرده، با همراهی چند فرانسوی، به توس می‌رود و مزار شاعر را پیدا می‌کند، حتی دو اتاق هم به‌منظور استفاده اعضای دولت بر روی قبر می‌سازد، ولی این اقدامات در همین حد باقی می‌ماند؛ چون با عزل او از مقامش، فردوسی و کشف مزارش هم از یاد‌ها می‌رود.

 

قرار دادن موقوفه برای مزار فردوسی

روایت است که آصف‌الدوله همان ایام که در توس بوده است، نامه‌ای به ملک‌الشعرای وقت دربار می‌نویسد* و شرح کاملی از تلاشش برای پیدا کردن مزار فردوسی می‌دهد. خلاصه این نامه را جریده «اطلاع» در ۲۷ ربیع‌الاول ۱۳۰۳ قمری (حدودا ۱۳ دی ۱۲۶۴ خورشیدی) چاپ و منتشر می‌کند و این نخستین‌بار است که نام حکیم ابوالقاسم در مطبوعات خراسان برده می‌شود.

والی خراسان در نامه‌اش، نخست نام پرنس آلبرت (همسر ملکه ویکتوریا) درگذشته به سال ۱۸۶۱ میلادی (۱۲۳۹ خورشیدی) را می‌برد و می‌گوید او آن‌قدر ادب‌دوست بوده و با ادبیات فارسی آشنایی داشته است که دربار بریتانیا، بعد از مرگش بر گرد مزارش در لندن، مجسمه چهار تن از مشاهیر جهان را می‌سازد که یکی از این چهار مجسمه، تندیس فردوسی است: «بعد از فوت پرنس آلبرت انگلیس، چون از اهل علم بود و رؤسای اهل علم و هنر او را زیاد دوست داشتند، جمع شدند، خودشان مقبره‌ای برای او ساختند که پنج‌سال اتمام آن طول کشید و آنچه می‌گویند، متجاوز از ۱۰ میلیون لیره (که امروز سی کرور تومان ایران است) خرج شده است.

به امر او مقرر شد که در چهار رکن این عمارت، مجسمه چهار نفر را که در فنون علم و بیان منفرد باشند، با سنگ مرمر به لباس همان زمان بسازند و نصب نمایند. (برای) یکی از آن اربعه متناسب، فردوسی را انتخاب کرده، ساختند. آن بنا اکنون در شهر لندن موجود است و از اولین بنا‌های عالم است».

او در سطر دوم نامه، اما با افسوس خوردن از وضعیت بسیار بد مزار فردوسی در شهر خودش، می‌گوید که اگر یک سال دیرتر به طوس می‌رفتم، حتما این مزار برای همیشه خراب شده بود: «از این غریب‌تر قبر فردوسی در طوس است که اگر یک سال دیگر گذر من به آنجا نیفتاده بود، معدوم می‌شد».

پس از این، آصف‌الدوله می‌نویسد که جای قبر را معین کرده، یک سنگ هم برای نصب روی قبر، نذر و حتی یک ملک دارای درآمد را وقف آن می‌کند: «فرستادم جای قبر را معین کردند. پارچه سنگی برای روی قبر نذر کردم و خادم و باغبان معین نمودم و یک ملکی هم که سالی پنجاه، شصت تومان نقد و بیست خروار جنس حاصل آن باشد، وقف بر آن نمودم و شرایط مخصوص آن را در وقف‌نامه ضبط کرده‌ام که در دفتر آستانه مبارکه است. این فردوسی است که می‌گوید عجم زنده کردم بدین پارسی و خدا گواه است (که) راست گفته است».


ساخت مقبره فردوسی در روزگار احمد شاه

موضوع بازسازی مقبره فردوسی پس از این تا دوران احمدشاه قاجار فراموش می‌شود. پنجم جمادی‌الاول سال ۱۳۳۷ قمری (حدودا ۱۶ بهمن ۱۲۹۷ خورشیدی) مخبر (خبرنگار) روزنامه رعد، گزارشی می‌نویسد و وضعیت خراسان و مشهد را آشفته توصیف می‌کند. او در ادامه می‌گوید: این آشفتگی‌ها با ورود قوام‌السلطنه بهبود یافته است.

این مخبر سپس تیتروار اقدامات نیکوی جناب قوام را سیاهه می‌کند و در یکی از بند‌های آن توضیح می‌دهد که او تصمیم گرفته است مقبره فردوسی را بازسازی کند: «تصمیم در تعمیر مقبره فردوسی که موجب سرافرازی ادبی ایران است، فرموده‌اند و عجالتا مشغول تمهید مقدمه برای وصول به این مقصود هستند».

این روزنامه ۲۱ رجب همین سال هم خبر برگزاری یک مسابقه اسب‌دوانی را منتشر می‌کند که قرار است ۱۵ درصد درآمدش را برای تعمیر مقبره فردوسی خرج کنند؛ اتفاقی که مشخص است هرگز نمی‌افتد؛ زیرا زمزمه‌های ساخت مزار فردوسی در سال‌های نخست قرن ۱۴ خورشیدی که مشهد در تدارک برگزاری هزاره فردوسی است، داغ می‌شود و به سرانجامی خوش می‌رسد.



مقبره‌ای که در ابتدای قرن ۱۴ پاگرفت

درواقع با اینکه از سال ۱۳۰۱ اعضای انجمن فردوسی (انجمنی که دوستداران فردوسی در مشهد تشکیل داده بودند) تلاش می‌کنند تا مقبره‌ای در شأن حکیم توس بسازند، اما ماجرای ساخت آرامگاه فردوسی از انتشار خبری در آبان ۱۳۰۴ خورشیدی آغاز می‌شود. در این ایام، آقابالاخان گنجی معروف به «سالار معتمد» که یکی از خوانین بزرگ خراسان در عهد قاجار و اوایل پهلوی اول (ساکن نیشابور) بوده است، تصمیم می‌گیرد مزار عمرخیام را که در آن ایام نیمه‌ویرانه‌ای ناشکوه است، تعمیر کند.

این تصمیم با اقبال روبه‌رو می‌شود و مطبوعه آزادی در گزارشی می‌نویسد: «امیدواریم یک سالار معتمد دیگر هم برای تعمیر مقبره محیی عجم، حکیم فردوسی طوسی پیدا شده، ایران و ایرانی را از ذلت قدرنشناسی خلاص کند». پس از درج این خبر، انجمن آثار ملی پای کار می‌آید و برای تعمیر هر دو آرامگاه (عمرخیام و فردوسی) اعانه جمع می‌کند و به این شکل، کار صورتی رسمی و ملی به خود می‌گیرد.

در ادامه، هم‌زمانی این مطالبه با نزدیک شدن به هزارمین سال تولد فردوسی بزرگ جدی‌تر می‌شود؛ آن‌قدر که سه سال بعد از این تاریخ، بالاخره در خرداد ۱۳۰۷ خورشیدی، ارباب کیخسرو شاهرخ با در دست داشتن دستور ساخت مقبره برای فردوسی، به مشهد سفر می‌کند و کمیسیونی تشکیل می‌دهد و در آن، هزینه ساخت مقبره را ۲۸ هزارتومان برآورد می‌کنند.


* آصف‌الدوله همین نامه را با تملق بسیار برای ناصر الدین شاه نیز ارسال می‌کند.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44